جدول جو
جدول جو

معنی هامون آباد - جستجوی لغت در جدول جو

هامون آباد
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین، واقع در 25 هزارگزی جنوب باختر نائین که دارای 20 تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان خدابنده لوی بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 34 هزارگزی جنوب خاور گل تپه و 6 هزارگزی خاور شوسۀ مدان بیجار، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 250 تن سکنه، از چشمه ها و رود خانه خوشاب مشروب میشود، محصول آنجا غلات، انگور، صیفی ولبنیات است، اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند، راه آن مالرو است و در تابستان از آبادی بهار اتومبیل میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از ده های کرمانشاه که در شش فرسنگی جنوب شهر واقع شده و محل سکونت جماعت ایل کهر است، (مجمل التواریخ گلستانه ص 152 و 184)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد که در 15 هزارگزی شمال باختر مشهد و یکهزارگزی جنوب شوسۀ عمومی مشهد به قوچان در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 333 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است کوچک از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان و 95 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و سر راه مالرو علی آباد را گه و کوه پارجی و سکنۀآن 25 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است کوچک از دهستان رابر بخش بافت واقع در شهرستان سیرجان و 45 هزارگزی شمال خاوری بافت و نیز سر راه مال رو جواران و رابر میباشد، سکنۀ آن 15 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نام محله ای است در صفاهان که خاتون نام زنی بانی آن بوده است، اشرف می گوید:
ای از رخ تو گرفت پرتو
خاتون آباد کوچۀ تو،
(از آنندراج)،
و رجوع شود بروضات الجنات ص 32
یکی از دیه هائی بوده است که سلطان ابوسعید و فرزندانش در مراجعت از نجف اشرف به یزد در حومه یزد احداث کردند، (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 73)
نام محلی است واقع در راه طهران به ایوان کی میان دو راه پارچین و مامازند، در 28100 گزی طهران
دهی مخروبه است از بخش حومه شهرستان نائین، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مَ مو / مِ مو)
دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران، واقع در 36 هزارگزی جنوب شرقی علیشاه عوض با 375 تن سکنه. آب آن از قنات و محصولش غلات و انگور و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تیره ای در حدود 600 خانوار از طایفۀ کلهر از ایلات کرد که به تربیت اغنام و احشام میپردازند و پیرو مذهب علی اللهی و تسنن هستند، (جغرافیایی سیاسی کیهان ص 61)، رجوع به ایل کلهر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 54 هزارگزی جنوب خاوری فرمهین و 20 هزارگزی اراک. کوهستانی و سردسیر است و 1205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و بنشن و انگورو میوه و چغندرقند و شغل مردم کشاورزی و گله داری و قالیبافی است. مزرعۀ گنداب جزء این ده است و آثار بناهای قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش اسفراین شهرستان بجنورد با 130 تن سکنه. محصول آن غلات، بنشن و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، نوعی پیچ (گل). (از یادداشت مؤلف). و رجوع به پیچ شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 21هزارگزی باختر اهر و یکهزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. کوهستانی است و معتدل و دارای 386 سکنه. آب آن از چشمه است و محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل مردم آن زراعت و گله داری و صنایع دستی مردم گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
از آبادیهای فارس است که در پانزده فرسخی آباده قرار دارد. نام قدیمی آن برک بر وزن فلک بود. پیش از آبادی بیابانی خوفناک بود و چون آبادی و امنیت یافت امن آباد نام گرفت. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ده مخروبه ای است از بخش حومه شهرستان نائین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا